به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم هر آنچه که میخواهید دروبلاگ من به دست آورید.عکس-فیلم-موزیک وهرآنچه که میخواهید من برای شما میگذارم.منظر نظرات شما دوستان هستم. باتشکرمدیر وبلاگ SYED ALI. •
پست الکترونیک
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت اختصاصی سید علی و آدرس syedali880.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
* دو تا خانم تو محل کارشون داشتند با هم صحبت می کردند ...
اولی : دیشب، شب خیلی خوبی برای من بود. تو چه طور؟ دومی : مال من که فاجعه بود. شوهرم وقتی رسید خونه ظرف سه دقیقه شام خورد و بعد از دو دقیقه رفت تو رخت خواب و خوابش برد. به تو چه جوری گذشت ؟ اولی : خیلی شاعرانه و جالب بود. شوهرم وقتی رسید خونه گفت که تا من یه دوش می گیرم تو هم لباساتو عوض کن بریم بیرون شام. شام رو که خوردیم تا خونه پیاده برگشتیم و وقتی رسیدم منزل شوهرم خونه رو با روشن کردن شمع رویایی کرد.
* گفت وگوی همسران این دو زن را در ادامه مطلب بخوانید
دخترک گوشه کلاس تنها و آرام نشسته و به چهره مهربان معلم ؛چشم دوخته. یکی از بچه ها می خواهد چیزی بخورد که معلم می فهمد. با مهربانی می گوید : بچّه هازنگ آخره! اگه سر کلاس چیزی بخورین نمی تونین توی خونه غذای خوشمزه مامانتون رو بخورین! چند نفر با خنده و شوخی می گویند اگه غذا نداشتیم چی؟
دخترک در گوشه کلاس آرام زمزمه می کند: اگه مامان نداشتیم چی ... ؟!!!
روزیمردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند، اوتصمیم گرفت عقرب را نجات دهد، اماعقرب انگشت اورا نیش زد. مردباز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد، اماعقرب بار دیگر او را نیش زد. رهگذریاو را دید و پرسید: برایچه عقربی را که نیش میزند نجات میدهی؟ مردپاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشقبورزم.